دو فرمول غلط در تربیت کودک!
الگوهای متناقض در تربیت كودك شامل این موارد می شود: تهدیدها، رشوه ها، وعده ها، سخنان نیشدار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی درباره دروغ گویی و دزدی و آموزش ادب با بی ادبی و بی احترامی و مواردی از این قبیل.
الگوهای معینی كه برای برقراری ارتباط با كودكان به كار می رود تقریبا همواره درست عمل نمی كنند یعنی گاه برعكس هدف و منظور ما نتیجه می دهند؛ این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف درازمدتمان یاری نمی كنند، بلكه غالبا خرابكاری هم در خانه به وجود می آورند. الگوهای متناقض در تربیت كودك شامل این موارد می شود: تهدیدها، رشوه ها، وعده ها، سخنان نیشدار و طعنه آمیز، موعظه و سخنرانی درباره دروغ گویی و دزدی و آموزش ادب با بی ادبی و بی احترامی و مواردی از این قبیل.
تهدیدها نوعی دعوت به بدرفتاری
وقتی كودكان را تهدید می كنیم، در واقع آنان را دعوت می كنیم كه عمل ممنوع شده را مجددا انجام دهند. وقتی به كودك می گوییم: « اگر تو یكبار دیگر آن را انجام بدهی ... » او واژه های «اگر تو» را نمی شنود.
او فقط این قسمت از حرف ما را می شنود كه « یكبار دیگر آن كار را انجام بده » بعضی وقت ها، كودك این گفته را اینگونه تفسیر می كند: «مادر انتظار دارد كه من یكبار دیگر این كار را انجام بدهم، وگرنه ناامید خواهد شد.»
این قبیل هشدارها كه شاید از نظر بزرگسالان معقول باشند نه تنها دردی را دوا نمی كنند، بلكه كار را بدتر هم می كنند. با این قبیل هشدارها می توان اطمینان داشت كه آن عمل مخرب و نفرت انگیز دوباره انجام خواهد شد.
هشدار، خودمختاری كودك را به مبارزه دعوت می كند. اگر كودك نسبت به خودش احترام قایل باشد، باید دوباره نافرمانی كند تا به خودش و به دیگران نشان دهد كه آدم بزدل و ترسویی نیست.
پیمان پنج ساله با وجود هشدار های بسیار، پرتاب توپ به سمت پنجره را ادامه داد. سرانجام صبر مادر تمام شد و به او گفت: «اگر این توپ یكبار دیگر به پنجره بخورد، روزگارت را سیاه خواهم كرد،خیالت راحت باشد.» یك دقیقه بعد، صدای شكستن شیشه به مادر گفت كه هشدار او چه تاثیری داشته است.
صحنه ای را كه پس از تهدیدها، وعده ها و بدرفتاری پیاپی، به وجود آمد، می توان به آسانی در خیال مجسم كرد. به عكس، حادثه زیرتصویری است از برخورد موثر با بدرفتاری بدون توسل به تهدیدها.
رشوه گرفتن، فرمول اگر ـ آن وقت:
اگر ـ آن وقت نوعی از برخورد است كه در آن، به طور آشكار به كودك گفته می شود كه اگر كاری را انجام دهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد. این نوع برخورد نیز همچون برخورد قبلی متناقض است: «اگر با برادر كوچكت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد.»
«اگر رختخوابت را دوباره خیس نكنی، آن وقت من هم در عید یك دوچرخه برایت خواهم خرید.»
این طرز برخورد «اگر آن وقت» ممكن است كودك را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری و كوتاه مدت تحریك كند. اما به ندرت اتفاق می افتد كه این نوع برخورد كودك را به سوی كوشش های پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او می فهماند كه ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن تردید داریم. «اگر تو این شعر را یاد بگیری»، یعنی این كه «ما یقین نداریم كه تو بتوانی»، «اگر تو دیگر رختخوابت را خیس نكنی»، یعنی این كه «ما گمان نمی كنیم كه تو بتوانی بسترت را خیس نكنی.»
پاداش هایی هم كه به عنوان رشوه به كودك داده می شوند، از لحاظ اخلاقی ایراد دارند.
این نوع استدلال ممكن است به زودی به داد و ستد و رشوه گیری منجر شود و از كودك یك معامله گر بسازد.
معامله گری كه در ازای كارهای «مثبت» و رفتارهای «خوب» خود تقاضای پاداش و اضافه حقوق دارد، یا در واقع رشوه می خواهد. برخی از پدر و مادرها در برابر كودكانشان چنان مقید شده اند كه جرات ندارند، دست خالی به خانه بیایند. بچه های این قبیل والدین به جای این كه هنگام ورود پدر و مادرشان، با یك «سلام» گرم صمیمانه به استقبالشان بروند، پشت سر هم داد می زنند كه «برای من چیزی خریدی؟ خریدی؟ خریدی؟»
1371 |
27 مهر 1393