اگر کودک سوال نپرسد؛ دنیای پیرامونش را نمیتواند خوب بشناسد؛ بنابراین منطق و عقلانیتش هم درست شکل نگرفته در نتیجه فکرش خلاق و نقاد نخواهد شد.
برای اینکه عقلانیت و منطق در کودک، شکل بگیرد؛ لازم است سوال بپرسد.
اگر ما به عنوان بزرگتر کودک به کنجکاوی او، واکنش درست نشان دهیم؛ کنجکاوی کودک نتیجهی منفی نخواهد داشت. برای مثال، وقتی کودک در مورد مسایلی که احتمال خطرآفرینی دارند؛ سوال میکند؛ باید قوانین مربوط به استفاده از آن وسایل و نحوهی استفاده از آن را در شرایط مناسب، برای وی توضیح دهیم.
مثل وقتی که کودک در مورد کبریت و نحوهی استفاده از آن میپرسد یا سعی در استفاده از آن دارد؛ در این مورد، باید ابتدا دربارهی موارد استفاده از آن، به او توضیح بدهیم؛ سپس او را به فضای باز و بیرون از محیط خانه ببریم؛ مقداری خاک و خاشاک جمع کنیم و به کودک بگوییم «میتوانی در اینجا کبریت را روشن کنی» تا او نحوهی استفاده و عمل آن را ببیند.
باید توجه داشته باشیم که کنجکاوی، فقط پرسیدن نیست؛ هرگونه دستکاری در محیط و هرگونه رفتاری که برای کشف و تجربهای جدید، توسط کودک انجام میشود؛ کنجکاوی است.
از طریق کنجکاوی کردن، دو تفکر در کودکان فعال و تقویت میشود:
تفکر خلاق : این که فرد بتواند از امکانات موجود، تحلیل و نتیجهی درستی ارایه بدهد.
تفکر نقاد: کودک باید بداند که سوال کردن، نشانهی ضعف نیست.
پرورش این دو نوع تفکر در کودکان، موجب میشود که در آینده، وقتی آنها در موقعیتهای نامناسب و یا پیشنهادهای ناسالم قرار می گیرند؛ بلافاصله در ذهنشان سوال کنند و جنبه های مختلف آن پیشنهاد را بررسی و تحلیل کنند؛ سپس تصمیم درست را بگیرند. همچنین تقویت تفکر خلاق و نقاد، موجب رشد مسئولیت پذیری رفتاری در کودک می شود و می تواند از آسیب های اجتماعی آینده پیشگیری کند.
علت سوال کردن مکرر کودکان در مورد یک موضوع که موجب کلافگی اطرافیان میشود؛ چیست و چگونه میتوان آن را برطرف کرد؟
وقتی پاسخ ما به سوال کودک، جامع نباشد؛ منجر به سوالات مکرر و مشابه کودک میشود؛ برای مثال، اگر در جواب این سوال، که «گربه» چه شکلی است؟ بگوییم «یک حیوان پشمالوی چهار دست و پا»، کودک، هر حیوان چهار دست و پای پشمالو را «گربه» تصور میکند و میپرسد: این گربه است؟ اما اگر تعریف مان جامع و مانع باشد؛ یعنی ویژگی های گربه را شامل شود و مانع از تداخل با موارد مشابه باشد؛ از سوالات تکراری و اضافهی کودک، جلوگیری میشود.
هرگاه مفهوم و موضوعی در ذهن کودک ناقص باشد؛ منجر به سوالات مکرر او میشود.
گاهی هم پیش میآید که ما پاسخ مناسب و جامع و مانع به کودک دادهایم؛ اما باز هم کودک، به طور مکرر، سوال میکند؛ این رفتار کودک، نشاندهندهی توجهطلبی اوست که آن هم، راه حل خودش را دارد. ما باید در مواقع لازم، توجه مناسب و کافی به کودک داشته باشیم. پاسخ، باید صحیح و متناسب با سن کودک باشد؛ مطلب را به طور عینی و با کمک تصویر، به او نشان دهیم و در آخر، از خود او بخواهیم که هرچه متوجه شده است را توضیح دهد؛ خیلی وقتها اگر خود کودک، مطلب را توضیح دهد؛ سوالاتش کم یا قطع میشود.
وقتی پاسخ سوال کودک را نمیدانیم چه کار کنیم؟
یک راه حل برای مواقعی که پاسخ سوال کودک را نمیدانیم؛ یا نمیدانیم چه طور به او توضیح دهیم این است که اول از خودش بپرسیم؛ یعنی وقتی کودک پرسید من چه گونه به وجود آمدهام؟ یا کارکرد فلان وسیله به چه صورت است؟ از او بپرسیم تو چه فکر میکنی؟ اگر پاسخ او متناسب با سنش خوب بود بگوییم آفرین همین درست است.
وقتی پاسخ سوالی را نمیدانیم؛ باید بگوییم؛ فعلا جواب را نمیدانم ولی به دنبال یافتن پاسخش میروم. میتوانیم با مشارکت کودک، به دنبال پاسخ در کتاب، مجله یا اینترنت بگردیم؛ یا کتاب، بروشور و منبع و متن مورد نظر را به کودک بدهیم و از او بخواهیم آن را مطالعه کند و بعد با هم راجع به آن صحبت کنیم. این راه، نحوهی پاسخیابی و تحقیق برای یافتن پاسخ سوالها را به کودک یاد میدهد.
آیا در پاسخ دادن به سوالات کودک، محدودیتی هم باید در نظر بگیریم؟
بله، کودکان نباید راجع به هر موضوعی مثل رابطهی والدین و چگونگی تولیدمثل، همه چیز را بدانند. پاسخ برخی سوالات مثل چگونگی تولید مثل را باید به زمانی که بزرگتر شد؛ موکول کنیم. یعنی آن بخشی از پاسخ را که متناسب با سن کودک باشد؛ به او توضیح دهیم و بگوییم: وقتی بزرگتر شدی؛ مثلا به فلان سن رسیدی؛ یاد خواهی گرفت یا برایت توضیح خواهم داد.