در مقالات گذشته تاکنون به دو دسته از تقسیم بندی انواع خانواده اشاره نمودیم:
در این مقاله به دسته سوم از انواه خانواده اشاره خواهیم نمود. خانواده گسسته یا پریشان که اغلب اين خانواده ها بعلت اختلاف بين والدين ، معمولا به صورت قهر و آشتي به سر مي برند كه این مساله تاثير بسیار منفي روي كودكان مي گذارد.
ویژگیهای خانواده های گسسته یا پریشان:
در خانواده های پریشان گاهي كودك به عنوان قاضي در نظر گرفته مي شود و گاهي قرباني يكي از طرفين مي گردد .
كودك علاوه بر اينكه نيازهاي رواني و جسمانيش ارضاء نمي شود ، بتدريج الگوهاي پرخاشگري را مي آموزد ( کودکانی که بدون هیچ دلیلی بچه های دیگر را کتک می زنند) .
ميزان ارزش و احترامي كه هر يك از افراد خانواده براي خود قائل هستند ، بسیار اندک است .
چهره افراد خانواده گسسته غالبا عبوس و افراد خانواده معمولا غمگين ، گرفته ، افسرده و بي احساس می باشند .
گوش افراد خانواده براي شنيدن خواسته هاي يكديگر سنگين است و صداي آنان يا بلند و خشن و گوشخراش است و
يا به اندازه اي آرام و نجوا مانند است كه به سختي قابل شنيدن است .
در خانواده گسسته نشانه دوستي و صميمت در بين افراد خانواده كم است و در مواردي حتي از وجود يكديگر نيز بي اطلاع هستند .
شوخي هاي افراد خانواده با يكديگر در بيشتر اوقات گزنده ، بيرحمانه و مبتني بر قساوت قلب است
بزرگترهاي خانواده پریشان تا آن ميزان سرگرم امر و نهي كردن و دستور دادن به كوچكتر ها هستند كه به عنوان مثال پدر و
مادر هرگز نمي فهمند فرزندان آنان داراي چه ويژگيهاي شخصيتي می باشند . پدر و مادر براي دوري از يكديگر ، آن چنان خود را مشغول كارهاي خارج از محيط خانواده مي كنند كه گويي تنها وظيفه آنان كار كردن و تامين مايحتاج زندگي می باشد .
افراد خانواده پریشان ، احساس تنهايي و بي ياور بودن مي كنند و به اين باور مي رسند كه بيچاره و نگون بخت هستند و در واقع نوعي درماندگي آموخته شده را تجربه مي كنند .
در خانواده های پریشان همه چیز یا سفید است یا سیاه!
افراد خانواده غالبا تكانشي عمل مي كنند ، عصبي هستند ، احساس گناه و تقصير مي كنند يا بر عكس ، احساس مي كنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و براي جبران اين احساس گاه با يكديگر رفتاري بسيار خشونت آميز و غير انساني دارند .
افراد خانواده براي كنترل امورغير ممكن ، تلاش فراوان مي كنند و هرگز متوجه نمي شوند كه انجام بعضي از خواسته هاي آنان به وسيله طرف مقابل ، غير ممكن است .
افراد خانواده گسسته گاه گرفتار مشكل كمال طلبي مي شوند و در اين راه ، هم خود متحمل فشارهاي رواني زياد مي شوند و هم بر افراد ديگر خانواده فشارهاي فزاينده اي را مي آورند
در نظر افراد خانواده هر پديده ، شي ، صفت ، مفهوم يا سفيد است يا سياه - يا خوب است يا بد - يا زيان آور است يا سودمند - يا دوست داشتني است يا غير دوست داشتني - لذا هيچ حد واسطي را در نظر نمي گيرند .
وابستگي افراد خانواده با يكديگر نا سالم است و در اين موارد يا نسبت به احساسات ، خواسته ها و نيازهاي خود بي توجه هستند يا خود را مركز و محور عالم به حساب مي آورند و خود خواهي آنان در همه رفتارهايشان دیده میشود .
افراد خانواده نسبت به هر موضوع يا پديده اي تعصب بي مورد و شديد نشان مي دهند و اين ويژگي باعث مي شود از استدلال ، منطق ، و عقل سليم فاصله بسيار پیدا کنند .
فرزندان درخانواده پریشان با يكديگر به رقابت ناسالم مي پردازند و موفقيت يكي از آنان در زمينه خاصي ( مثل موفقيت شغلي ، خريد يك ماشين ، و ... ) موجب رنجش ، نگراني ، اضطراب و حسادت شديد افراد ديگر خانواده مي شود .
غیبت و دروغگویی اعتیاد لذت بخش در خانواده های گسسته:
افراد خانواده مسائل و مشكلات خود را انكار مي كنند و به همين دليل نيز مشكلات آنان هرگز حل نمي شود و اين مشكلات در همه ابعاد رفتاري آنان تجلي پيدا مي كند.
خانواده گسسته در مورد خود و ديگران به داوريها و قضاوت هاي نادرست مي پردازد و يكي از اعتياد هاي مضر و در عين حال لذت بخش آنان ، غيبت و بدگوئي از ديگران است.
دروغگويي در بين اعضاي خانواده شايع است و هر يك از افراد خانواده ياد گرفته اند كه براي اجتناب از درگيري و مشاجره هاي پايان ناپذير بعدي ، به افراد ديگر دروغ بگويند .
به سادگي افراد خانواده به يكديگر فحش مي دهند ، همچنين خشونت هاي جسمي نيز رايج است. و نگرش هر يك از افراد خانواده بر اين است كه طرف مقابل آنان فردي خود راي ، نفهم ، خود خواه و ... است و بهترين راه براي به زانو در آوردن او كتك زدن و تحقير اوست.
نگرشهاي افراد خانواده در زمينه هاي مختلف ، تحريف شده است و باورداشتهايي نظير - به زن نمي توان اعتماد كرد - همه آدمها بد هستند - هر فرد بايد فقط به فكر خودش باشد و ... به سادگي تبلیغ و ترویج مي شود.
فرزندان خانواده پریشان ميل شديدي را براي مورد تاييد قرار گرفتن به وسيله اولياي خود نشان مي دهند و با از دست دادن هويت خود و نيز بر خلاف ميل و خواسته خويش ، به خواسته هاي هر چند نادرست پدر و مادر يا بزرگترها تن در مي دهند.
افراد در خانواده پریشان از اضطراب دائمي و احساس سردرگمي در رنج هستند و به همين دليل ، اختلالات شناختي ، هيجاني و نيز اختللات رفتاري در بين اين خانواده ها شايع است.