«ساندویچ ساز مو دم اسبی باف» داستانی است که به آرزوهای کودکانه و دستگاهی میپردازد که این خواستهها را برآورده میکند.
این کتاب درباره مهربانی و همدلی و آرزوهای کوکانه است. داستان، ماجرای پسری را تعریف میکند با یک آرزوی ساده و در عین حال دور از دسترس. همچنین از دختری میگوید با خواستهها و آرزوهای نه چندان دور.
در این کتاب نویسنده از سگی گفته که تنهاست و دلش میخواهد صاحبی داشه باشد. مارمولکی که دم ندارد و ...
در داستان «ساندویچساز مودم اسبیباف»، پسر و دختر و سگ بی صاحب و مارمولکی که دم ندارد، همگی دنبال دستگاهی هستند که آرزوهاشان را برآورده کند؛ جستجویشان آغاز می شود تا عاقبت ناامید و خسته دانشمندی را پیدا می کنند که مدعی می شود یک دستگاه ساندویچ ساز مودم اسبی باف صاحب یاب دم دربیار ساخته است و... و.
کودکان با خواندن «ساندویچ ساز مو دم اسبی باف»، درک میکنند که آرزوهای ما چندان دور از دسترس نیستند اگر آدمها قدری مهربان و همدل و همدرد باشند.