نویسنده: مکس لوکیدو
تصویرگر: سرجیو مارتینز
برگردان: لیلا کاشانی وحید
ناشر: انتشارات مهرآسا
سال نشر: 1395
گروه سنی: ب و ج
توضیحات کتاب:
گاهی آنقدر به نگرشها و عادتهای نادرست جامعه عادت میکنیم، که خودمان هم بدون این که فکر کنیم، همان رفتارها را انجام میدهیم. اگر کتاب بتواند تفکر انتقادی را در ما پرورش دهد، چه بسا بتوانیم در راستای تفکر عمیقتر دربارهی زندگی و پرورش عزت نفس گام برداریم.
مجموعه کتابهای: «تو بینظیری»، «تو برای من عزیزترینی»، «هدیهی مخصوص تو» و «ای کاش بینی من هم سبز بود»، هر کدام داستانی جداگانه از زندگی «پانچلو» که نمادی از کودک درون هر انسان است، «ومیکیها» و «ایلای» را روایت میکنند.
«ومیکیها» آدم چوبیهایی هستند که «ایلای» نجار دهکده آنها را ساخته است. در بیشتر داستانهای این مجموعه، «ومیکیها» گرفتار وضعیت ناخوشایندی میشوند، که با دانایی و خرد «ایلای» از وضعیتی که در آن گرفتار شده اند، رهایی پیدا میکنند. «ومیکیها» همان مردم جامعه هستند و «ایلای» میتواند خالق هستی یا به تعبیر دیگر، خرد و فهم انسان باشد.
مفاهیم بنیادین روانشناسی، مانند: عزتنفس، خود دوستی و عشق به دیگران، در این مجموعه، به شکلی غیرمستقیم و در لابهلای داستان، آموزش داده شدهاند.
در داستان «تو بی نظیری» اهالی شهر «ومیکیها» مرتب همدیگر را قضاوت میکنند. به واسطه توانمندیهای جسمی به هم ستاره میدهند و بابت ناتواناییها، به هم برچسب دایره میچسبانند.
«پانچلو» هر کار میکند، نمیتواند ستاره بگیرد. به او فقط دایره میچسبانند و روز به روز از جمع کسانی که ستاره گرفتهاند، دورتر میشود و به همین دلیل بسیار غمگین است.
تا این که روزی با «لوسیا» آشنا میشود که هیچ برچسبی به او نمینچسبد، نه ستاره و نه دایره ...