در این کتاب، گونههای گوناگون پرندگان با هدایت هدهد به جستوجوی پادشاه واقعی خود «سیمرغ» میروند. هدهد پرندگان را آگاه میکند که تا رسیدن به کوه قاف، جایی که سیمرغ زندگی میکند، خطرهای بسیاری در کمین آنها است. به همین سبب شماری از پرندگان از ترس رویارویی با این خطرها از راه بازمیایستند. شماری دیگر در گذر از هفت وادی کاوش، عشق، شناخت، وارستگی، یگانگی، شگفتی و مرگ جان خود را از دست میدهند و در نهایت آن پرندگانی که با کوشش بسیار به کوه قاف میرسند، درمییابند که سیمرغ پادشاه، کسی جز خود آنها نیست.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«پرندگانی از سراسر جهان گرد هم آمدند و هدهد رو به آنها چنین سخن راند:
پرندگان! چه ناگوار رخدادها که بر جهان ما میبارد! هرج و مرج – نابرابری – آشوب! نبردی بیهوده بر سر زمین، آب و غذا! هوای آلوده! ماتم و غصه! میترسم که نابود شویم! کاری باید بکنیم! من دنیادیدهام! رازهای بسیاری میدانم. به من گوش سپارید: پادشاهی را میشناسم که برای همهی پرسشهای ما پاسخ دارد. باید برویم و او را بیابیم.»