نویسنده: گونیلا بری ستروم
مترجم: نسرین وکیلی
گروه سنی : الف و ب
انتشارات: صدا
توضیحات کتاب:
این کتاب داستان پستوضیحات:ری به نام ’آلفونس’ بازگو میشود. او عاشق دو چیز است: بازی کردن با پدرش و نیز بازی با جعبه ابزار وی. او زمانی میتواند به جعبهابزار دست بزند که پدرش بخواهد روزنامه بخواند و یا اخبار گوش کند. اما ’آلفونس’ با تدبیری که میاندیشد میتواند هم با پدرش بازی کند و هم با جعبهابزار بازی کند.
آلفونوس ابری ایا این یک هیولاست
طی بازی فوتبال توپ نوی آلفونس ابری گم می شود. آلفونس آبری توپ جمع کن ـ که پسربچه ای است کوچک تر از خودش – را گناهکار می داند. برای همین مشت محکمی به صورت پسر می زند. شب هنگام خواب آلفونس همه ی ماجرا را دوباره به یاد می آورد؛ به مشتی که به صورت پسرک زده است,به خونی که از دماغ پسرک جاری شده فکر می کند.
"چند روز است که آلفونس دیگر همان آلفونس همیشگی نیست. از شیطنت و بازیگوشی خبری نیست خیلی جدی شده و نگران به نظر می رسد. چرا؟ چون به زودی مدرسه ها باز می شوند و او برای اولین بار به مدرسه می رود. ""کجاست آن آلفونس همیشگی"" داستانی است برای همه کودکانی که به زودی نخستین روز مدرسه را تجربه خواهند کرد.
چه کسی آلفونوس ابری را می ترساند
آلفونس با خودش می گوید" "چیزی به اسم شبح وجود ندارد." آلفونس تنها است. چیزی خش خش می کند ... به سنگینی نفس می کشد. شاید شبح است؟ شاید یک هیولای وحشتناک است. پدر برای فراری دادن شبح به لفونس یک شعر یاد می دهد.اما با خواندن آن شعر هم شبح نمی رود.
آلفونوس و میلا
آلفونس و میلا دوست هستند و می خواهند یک خانه درختی بسازند و این در حالی است که همه پسرها بازی با دخترها را منع می کنند و می گویند: «دختر بی دختر!» دخترها موش اند,مثل خرگوش اند.».