در روستایی که خاله سوسکه و
مادر پیرش با هم زندگی میکنند مدت زیادی است که باران نیامده و انبار آذوقه
آنها رو به اتمام است. به همین دلیل خاله سوسکه به دعوت عمو رمضون که در
همدان زندگی می کند راهی همدان می شود تا برای خود و مادرش آذوقه تهیه کند
که در طول سفر با ماجراهای جالبی روبه رو می شود و.